نویسنده: کاووس واضحی -پژوهشگر اقتصاد سیاسی-
آن زمان که مرکانتلیستها، سوداگرانِ مُصر بر خودکفایی در سدههای هفدهم و هجدهم میلادی با استحکام پایههای اقتصاد سرمایهداری و غلبه اندیشههای اقتصاددانان کلاسیک، همچون "دیوید ریکاردو" و نظریههای تجارتجهانی مزیت نسبی و مطلق -بهعنوان پایههای نظام "سرمایهداری و لیبرالیسم " اقتصادی- بر بستر مرگ نظری فرو میغلطیدند، هرگز فکر نمیکردند، سه قرن بعد، درگوشه دیگری از جهان، وارثانی خواهند داشت که روحشان را شاد کنند.
خودکفایی گندم در ایران به سالهای اول انقلاب برمیگردد. با عنایت به شعار استقلال اقتصادی انقلاب،خودکفایی نیز همواره بهعنوان یکی از پایهها و بنیادهای آن مورد توجه قرارگرفت و مفهومی همزاد و همراه انقلاب شد. در راستای مقابله با تمایلات همیشگی غرب در وابستهکردن کشورهای در حال توسعه -بهویژه در دوران اولیه انقلاب- نمیتوانستیم و هنوزهم نمیتوانیم به سادگی از مفهوم خودکفایی بگذریم و بیتفاوت باشیم.
اما این خودکفایی -دست کم از دید نگارنده- دو مرز معین و به اصطلاح خط قرمز دارد: "امکانپذیری" و"بها". آیا کشاورزی ایران دارای ظرفیت لازم برای تحقق خودکفایی بهطور پایدار درگندم و دیگر محصولات استراتژیک هست؟ هزینه و بهای این خودکفایی چیست؟ اگر چنانچه شرایط برای تحقق خودکفایی وجود نداشته باشد، اصرار برآن، فرسایشی، اتلاف منابع و زیانبار خواهد بود.
"خودکفایی" به دلیل بار سیاسی و ایدئولوژیکی، سایه سنگینی بر کشاورزی کشورگسترانده و برنامهریزی درکشاورزی، کارزاری شبه جنگی، ناوگانی و اضطراری به خود گرفته و در جهت زیرپا گذاشتن قواعد متعارف در توسعه کشاورزی حرکت مینماید.
بنابراین توسعه کشاورزی درکلیت، یا فراموش شده یا به امور بیاهمیت تقلیل یافته است.تحلیل محتوای سخنان برنامهریزان بخش کشاورزی در ارتباط با بکارگیری دو مفهوم "توسعه کشاورزی و خودکفایی گندم" نشان میدهد که دومی بر اولی بهطور عجیبی پیشی گرفته و این سبقت، در اداره امورکشاورزی، مطابق با قواعد متعارف، خلل وارد کرده است. قدسی کردن گندم، از اهمیت دیگر محصولات کشاورزی کاسته است.
توقع خودکفایی از جامعهای که عمده تلاش آن برای "بقاء" و ازنظرتاریخی، بر لبه پرتگاه ایستاده، دور از انصاف است. رنگ سیاسی و ایدئولوژیکی خودکفایی گندم، به تدریج بر دیگر بسترهای زندگی اجتماعیمان، مانند: آب، محیط زیست، سرنوشت آیندگان وکیفیت رشد عوامل و روابط اجتماعی تولید، نفوذ کرده وآنها را نیز همانند خود، بد رنگ و بیشکل گردانده است.
پایداری خودکفایی همواره مورد مناقشه است. نگارنده هم معتقد است؛ نتایج خودکفایی ناپایدار است. در سالهای زراعی 81 تا 86 تولید گندم همواره بالای 13 میلیون تن و در سال زراعی 85-84 بالغ بر16 میلیون تن بود. خودکفایی منتج از فعل و انفعالات درونی نظام، ارتقای شیوه تولید و توسعه کشاورزی نیست. بلکه مبتنی بر بسیج ابزار، حمایتها وبرنامهها در خارج از نظام بهرهبرداری است.
لذا در صورت فقدان یا کاهش حمایتها و یا تعلل در چیدمان برنامهها و اقدامات، نتایج بهیکباره فرو میریزد و چون چنین است نتایج همواره مشکوک و غیرپایدار است و به دلیل منطبق نبودن با خواست درونی تولیدکنندگان، به یک جریان دائمی و مداوم تبدیل نمیشود. درحال حاضر ظرفیتهای بخش کشاورزی و ساختارهای موجود، از جمله فرسایش خاک و محدودیتهای آب، چنین امکانی را نمیدهد.
اگر خشکسالی باشد، نخواهیم توانست بیش از 6 میلیون تن گندم تولید کنیم؛ حتی اراضی زیر کشت آبی گندم نیز بهتقریب به بارندگیها وابسته است. در صورت عدم بارشها، عملکرد گندم شدیداً کاهش مییابد. تجربهای که بارها و بارها تکرار شده است.
راز خودکفایی گندم؛ در درجه اول در باران نهفته و درجه دوم در ظرفیتی که برنامهریزان پیش و پس مهندس حجتی به دلیل عدم کارایی و مدیریت ضعیف از دست داده بودند.
این مسایل حکایت از سستی بنیاد خودکفایی دارد. در این شرایط اصرار بر خودکفایی، فرسایشی و اتلاف منابع خواهد بود. همواره انگشت اتهام در مورد بحران آب به سمت کشاورزی دراز است. اگر بخواهیم سهم و حقوق کشاورزان را در مقایسه با بخش صنعت، برق و شرب در نظر بگیریم، همواره میبایست به طرفداری ازکشاورزان، تعصب نشان دهیم و بر حقوقشان پافشاری کنیم. اما زمانی که شیوههای پس افتاده کشاورزی و بهرهوری بسیار پایین آب و مهمتر از همه حجم نازل و کم ارزش تولید کشاورزی -بهعنوان مثال؛ تولید حدود 5 تن گندم توسط یک خانوار و مساله سیب درارومیه و - ... را در مقایسه با سهمی که در بحران آب بوجود میآورد، در نظر بگیریم، میبینیم که این انگشت اتهام بیسبب نبوده است.
منشأ اصلی بحران آب، کشاورزی از شکل افتاده و تحت فشار از جانب مساله خودکفایی درگندم است. علت اینکه نمایندگان محترم و بسیاری از مسئولین در برابر پیشنهاد طرح "نکاشت" ناراحت، عصبانی و مقاومت نشان میدهند، این است که گندم و آفریننده آن، یعنی"دهقان"رنگ قدسی گرفته است.
در صورتیکه با انجام طرح نکاشت-مطابق با پیشنهادی که نگارنده دریادداشتی تحت عنوان؛ اهمیت تاریخی طرح نکاشت و اعاده حیثیت از زمین دادهام- هم رودخانهها و دریاچهها به آب خواهند رسید و هم از زمین اعاده حیثیت خواهد شد.
زمینهاییکه بدون توجه به تبعات زیست محیطی -فرسایش خاک وآببری فراوان- حریصانه برای خوکفایی گندم شخم خوردهاند.
قاطی کردن گندمهای قاچاق و جدیداً مساله قاطی کردن ماسه به گندمها از جمله امور ناصحیحی است که از دامن خودکفایی بیرون زده است. آمار بیش از دو میلیون تن برای قاطی کردن گندم قاچاق و 7 درصد برای قاطی کردن ماسه مطرح است. هدف اثبات و یا نفی این آمارها نیست. بلکه هدف، ارائه علائم و نشانههای نامتعارف و غیراخلاقی در حوزه تولید و برنامهریزی است که در پرتو طرح خودکفایی گندم -به لحاظ تداوم طولانی انحصار دولت- بوجود آمده است.
خودکفایی گندم، پیوند ناگسستنی با خریدهای تضمینی دارد. دولت، حدود 90 درصد ازگندم کشاورزان را میخرد. عمدتاً درگزارشهای دولت بهجای میزان تولید، میزان خرید آورده میشود. شاید بتوان گفت، دست مردم و بخش خصوصی از مبادله گندم بطور ریشهای کوتاه شده است.
ایران بهعنوان یک کشور سرمایهداری،
با خریدهای تضمینی، یک برنامه سوسیالیستی به اجرا میگذارد.
اتخاذ راهحل سوسیالیستی در عین حال که جامعه به سرمایهداری شدن نیاز دارد، تناقضآمیز بوده و مانعی مهم در توسعه کشاورزی است. با توجه به سایه سنگین دولت، همواره قیمتهای تضمینی ناعادلانه تعیین میشود. همچنین، با خرید گندم، کلاً منبع انباشت سرمایه از روستا خارج میشود. با خارجشدن مازاد کشاورزی از مناطق روستایی (با توجه به اهمیت "حوزه گردش کالا" در انباشت سرمایه)، چرخش سرمایه در این مناطق به حداقل رسیده و این فرایند، سد راه انباشت سرمایه و نهایتاً کندی مناسبات رشد درکشاورزی میگردد. خریدهای تضمینی که بدین شکل با مساله خودکفایی گندم گره خورده و به غلط، مقبولیت عام و طولانی یافته، ماهیتی بهغایت ضدتوسعهای دارد.
ماهنامه دام و کشت و صنعت - شماره ۲۱۱ - سال ۱۳۹۶
کارشناسان ما در مورد مشکلات تولید محصولات، که نمیتوانید برای آن جوابی پیدا کنید؛ میتوانند به شما کمک کنند
info@iranAgriMagazine.com